در این مقاله، نگاهی کوتاه به برخی از عواملی میاندازیم که سبب کمبود عزتنفس و عدم اعتماد به نفس میشوند و توضیح میدهیم که گذشته ما و روابطی که با سرپرستان خود داشتهایم، چطور نگرش ما به خودمان را شکل دادهاند و عوامل بیرونی چه تأثیری روی آن داشتهاند. با ما همراه باشید.
آنچه در این مقاله میخوانید
۱. دریافتنکردن تأیید دیگران
اگر در دوران کودکی مدام شنیده باشید کاری که میکنید خوب نیست، چطور میتوانید در بزرگسالی تصویری مثبت از خودتان در ذهن داشته باشید؟
اگر بهرغم تمام تلاشتان، هر کاری که میکردهاید نقد شده باشد دچار عدم اعتماد به نفس میشوید و در بزرگسالی چطور میتوانید اعتمادبهنفس داشته باشید و با خودتان راحت باشید؟ احساس شرم ناشی از شکست دائمی ممکن است بهشدت دردناک و فلجکننده باشد.
۲. داشتن سرپرستانی بیتوجه
وقتی پدر و مادر یا سرپرست اصلی شما به شما توجه نمیکند، انگیزهدادن به خود برای خواستن چیزهای بزرگتر، تلاش برای رسیدن به چیزهای بیشتر و تصور اینکه لیاقت بیشتری دارید، دشوار میشود.
چون با بیتوجهی این فرد به نظر میرسد بزرگترین دستاوردهای شما ارزش توجه را ندارند. این سناریو اغلب سبب میشود در بزرگسالی احساس کنید فراموش شدهاید، کسی قدر شما را نمیداند و مهم نیستید. همچنین ممکن است این احساس را در شما ایجاد کند که نیازی نیست به دیگران پاسخگو باشید یا شاید به این باور برسید که برای هیچکس اهمیتی ندارید، اما در واقع این احساس را از گذشته همراه خود آوردهاید. احساس دیدهنشدن ممکن است سبب ایجاد این باور شود که باید بابت وجودداشتن خود هم عذرخواهی کنید.
۳. درگیری بین افراد مهم زندگی
اگر والدین با هم دعوا کنند یا کاری کنند که به هم احساس بدی بدهند، فرزندان این احساسات منفی و الگوهای بیاعتمادی را جذب میکنند که برایشان ترسناک، طاقتفرسا و آشفتهکننده است.
ممکن است این تجربه زمانی که والد بهشدت پریشان است یا در حضور فرزندان رفتارهای پیشبینیناپذیر از خود بروز میدهد هم تکرار شود. آشنایی با روشهای فرزندپروری نوجوان کمک می کند تا از بروز این مشکلات مقابل فرزند جلوگیری شود.
وقتی شاهد دعواهای خیلی زیادی بین اشخاص مهم زندگی خود باشید، ممکن است احساس کنید خودتان در حال دعوا هستید یا در وضعیت نابسامان والدینتان نقشی دارید. این احساس آلودهشدن ممکن است تا بزرگسالی همراه شما بماند.
۴. نداشتن خانوادهای حامی
اگر در دوران کودکی خانوادهای پاسخگو و هوشیار داشته باشید، احتمالا وقتی کسی به شما بیاحترامی یا زورگویی میکند، راحتتر میتوانید عزتنفس خود را حفظ کنید.
اما اگر در خانه احساس امنیت نکنید و این شکنجه در بیرون از خانه هم ادامه داشته باشد، با فشار طاقتفرسای احساساتی مانند گمشدن، رهاشدن و بیچارهبودن روبهرو میشوید و نفرت شدید از خودتان کل زندگیتان را فرا میگیرد.
این وضعیت باعث میشود احساس کنید که هرکس با شما دوست میشود، به شما لطف کرده است، چون بهنظر خودتان بهشدت آسیبدیدهاید.
یا شاید فکر کنید هر کسی که وارد زندگی شما میشود، حتما میخواهد به شما آسیبی بزند و نباید به او اعتماد کنید. اگر خانوادهای حامی نداشته باشید، اثر قلدری تقویت و متأسفانه باعث افت کیفیت زندگی شما میشود.
۵. داشتن خانوادهای بیش از حد حامی
برعکس حالت قبلی، اگر والدین شما بیش از حد و بیرویه از شما حمایت کنند، این حمایت ممکن است سبب شود احساس کنید برای ورود به این دنیای بیرحم آماده نیستید.
ممکن است احساس کنید نمیتوانید در مواجهه با چالشهای زندگی بیرون از خانه دوام بیاورید و همین مسئله هم برای شما چالشبرانگیز یا حتی خجالتآور شود.
وقتی از این بعد به موضوع نگاه کنید، شاید احساس کنید بهخوبی آماده نیستید و خجالت بکشید که به این راز زشت و کثیف درباره خودتان اعتراف کنید یا حتی با والدینتان در میانش بگذارید.
مقالات پیشنهادی سردبیر
چون احساس میکنید باید از آنها در برابر دردی که دانستن این موضوع برایشان به همراه میآورد محافظت کنید. بنابراین این راز دردناک را مخفی میکنید.
شرم میتواند پردهای جلوی چشمان شما بکشد و بهمرور فکر کنید نظری که والدینتان درباره شما دارند با نظری که بقیه دنیا درباره شما دارد متفاوت است.
این احساس شاید وادارتان کند به چیزهای آشنا بچسبید، چون اعتمادکردن به اینکه چه چیزی واقعی است و چه چیزی واقعی نیست برای شما سخت است.
حتی شاید به اعتبار دیدگاههای مثبت والدینتان به خودتان هم شک کنید یا این پیشفرض را درباره خودتان داشته باشید که بهاندازه کافی خوب نیستید یا احساس کنید قربانی هستید و باید تمسخر شوید.
۶. درگیری با چالشهای تحصیلی بدون حمایت سرپرست
هیچ احساسی مانند احساس احمقبودن نمیتواند عزتنفس را کاهش دهد. اگر در دوران کودکی احساس کنید درسها را در مدرسه متوجه نمیشوید و هر روز بیش از دیروز از درسها عقب بیفتید بدون اینکه کسی متوجه این موضوع شود.
برای کمک به شما و رفع نیازهای شما قدمی بردارد، احتمالا این باور را در خودتان درونی میکنید که مشکلی دارید.
شاید بهشدت به هوش خود شک کنید و برای گفتن نظرات خود خیلی محتاط باشید. احساس شرم بابت اینکه بهاندازه کافی خوب نیستید خیلی سخت از بین میرود و حتی بعد از اینکه یاد میگیرید چطور باید از پس مشکلات تحصیلی بربیایید هم با شما باقی میماند.
۷. تروما
سوءرفتارهای فیزیکی، جنسی و احساسی احتمالا بارزترین دلایل کمبود عزتنفساند. وقتی کسی شما را وادار میکند بدون اینکه بخواهید در شرایط فیزیکی یا احساسی خاصی قرار بگیرید، دوستداشتن دنیا برای شما بسیار سخت میشود.
بهسختی میتوانید به خودتان و بقیه اعتماد کنید و این مسئله اثری اساسی روی عزتنفس شما میگذارد. حتی شاید فکر کنید این اتفاق تقصیر خودتان بوده است، در حالی که اصلا در بروز آن مقصر نبودهاید. این گونه مشکلات حتی می تواند باعث افسردگی شما شود و یا مشکلات دیگری را در پی داشته باشد.
شاید راههایی برای کنارآمدن با این سوءرفتار پیدا کنید و بتوانید این بحران را بهشیوهای مدیریت کنید که میدانید راه سالمی نیست، بنابراین شاید درنهایت احساس کنید نفرتانگیز و شرمآورید.
۸. سیستمهای اعتقادی
وقتی سیستمی اعتقادی شما را در موقعیتی قرار میدهد که احساس میکنید همیشه در حال گناهکردن هستید، وضعیت مانند زندگی با فردی میشود که شما را تأیید نمیکند.
چه این قضاوت از جانب شخص باشد و چه از جانب سیستم اعتقادی، ممکن است سبب ایجاد احساس شرم، گناه، درگیری، عدم اعتماد به نفس و بیزاری از خود شود. بسیاری از سیستمهای اعتقادی ساختارمند دو مسیر پیش روی شما قرار میدهند: در یک مسیر همهچیز خوب و در مسیر دیگر همهچیز بد است.
وقتی ناچار در پرتگاه بین این دو قرار میگیرید، احساس میکنید گیج شدهاید و دارید اشتباه میکنید، سرگردانید، شرمگینید، فریبکارید و بارها و بارها از خودتان ناامید میشوید.
۹. جامعه و رسانهها
همه میدانند که افراد در رسانهها طوری آماده شدهاند و رنگولعاب خوردهاند که سطحی غیرواقعی از زیبایی و لاغری را به شما نشان میدهند. این نوعی بیماری همهگیر است و هر روز هم بدتر میشود.
امروزه هم مردان و هم زنان احساس میکنند که نمیتوانند خودشان را به حد این معیارها برسانند. شاید دانههای این کمبود عزتنفس جایی دیگر کاشته شده باشد، اما حالا جامعه و رسانهها عیب و ایرادها را خیلی راحت پیش چشم افراد قرار میدهند.
بنابراین اصلا نمیتوان از این احساس بیکفایتی رها شد. سن دسترسی به رسانهها هر روز کمتر میشود و حالا بچهها از سنین خیلی کم در معرض این مقایسههای ناعادلانه قرار میگیرند.
در بخشی از کتاب «چرا تابهحال کسی اینها را به من نگفته بود» میخوانیم: «در همهی رسانههای اجتماعی، به جملات تأکیدی روزانه برمیخورید. عدهای بر این باورند که تکرار این جملات به خلق باور و درنهایت تحقق و به عینیت رسیدن این باورها منجر میشود؛ اما مشخص است که کار به این سادگی نیست. برای کسانی که عزت نفسشان زیاد است و خود را باور دارند، تکرار جملات تأکیدی احتمالاً تأثیر مختصری در بهبود احساسشان دارد، اما برخی از مطالعات حاکی از آن است که تکرار جملات تأکیدی مثبت و جملاتی که در عمل به آن باور ندارند، برای مثال «من قوی هستم، من دوستداشتنی هستم»، یا تمرکز روی دلایل صحت این جملات، باعث میشود افرادی که عزتنفس پایینی دارند احساس بدتری پیدا کنند.»
در این مقاله نه تا از مهمترین نشانه های عدم اعتماد به نفس را شرح دادیم و نظر روانشناسان را توضیح دادیم برای مطالعه بیشتر در مورد این علائم به این سایت مراجعه کنید.
سخن پایانی برای نشانه های عدم اعتماد به نفس
میتوان درباره هرکدام از عوامل کاهنده اعتمابه نفس و عدم اعتماد به نفس ساعتها حرف زد، اما مهمترین مسئله این است که درک کنیم تجربهکردن زودهنگام هرکدام از این عوامل به این معنی نیست که وقتی بزرگ شدیم هم باید در قید و بند آنها بمانیم.
این اتفاقات ( عدم اعتماد به نفس ) بهمرور زمان در تار و پود وجود شما تنیده و سبب شکلگیری احساسی شدهاند که به خودتان دارید، اما روشهای زیادی وجود دارند که میتوانید بهکمک آنها آمادگی و اعتمادبهنفس خود را افزایش دهید.
حالا که بزرگ شدهاید و به گذشته خود نگاه میکنید، میتوانید کمکم ببینید که در برخی از تجربیاتی که داشتهاید، آن تمسخر یا پیامهای منفی که دریافت کردهاید لزوما برای شما نبودهاند. این پیامها ناشی از شرایطی بودهاند که فرد ایجادکننده آنها در آن روز داشته است و باعث عدم اعتماد به نفس شما شده است.
این دیدگاه میتواند به شما کمک کند تا از قدرت این پیامهای منفی بکاهید. همچنین وقتی بدانید که شما تنها نیستید و این اتفاق برای خیلی از افراد میافتد، ممکن است احساس تنهایی و شرم و عدم اعتماد به نفس شما کاهش یابد.
شاید تجربیات دردناکی داشته باشید. در این شرایط نه میتوانید و نه از شما انتظار میرود که مسبب این تجربیات را درک کنید، با او همدردی کنید یا او را ببخشید. مهم این است که به دنبال روشهایی بگردید که سبب شوند در زندگی فعلی خود تا حد امکان احساس امنیت کنید.
مطالعه نیز یکی از روشهای مفید و اثربخش برای افزایش آگاهی و بهبود کیفیت زندگی است، بهویژه وقتی کتابهای مناسب را برای مطالعه انتخاب کنیم. پیشنهاد میکنیم این دو کتاب عالی را که با موضوع اعتمادبهنفس مرتبطاند، در فهرست مطالعه خود قرار دهید.
چرا تابهحال کسی اینها را به من نگفته بود؟ |
چطور اعتمادبهنفس داشته باشیم
|