اگر در زندگی احساس پوچی و بیارزشی میکنید، بدانید که تنها نیستید و عده زیادی در جهان همچون شما از این احساس آزاردهنده رنج میبرند. خوشبختانه با دریافت کمک و یادگرفتن روشهای خاص میتوانید علت این نوع افکار را بفهمید، با آنها کنار بیایید یا راهی برای تغییردادنشان پیدا کنید.
احساس بیارزشی اغلب علتی ریشهای دارد و ممکن است نشانهای از یک بیماری روحی مهم مثل افسردگی باشد. پس با کسب دانش درمورد این مسائل گامی مهم برای بهبود عزت نفس خود بردارید و از احساسات منفی رهایی پیدا کنید.
آنچه در این مقاله میخوانید
علل احساس پوچی
کمبود عزت نفس و احساس پوچی و بیارزشی علل زیادی دارند که برای افراد مختلف متفاوتاند. برخی از دلایل احساس بیارزشی عبارتاند از:
- آسیبهای دوران کودکی مانند تجربه سوءاستفاده، بدرفتاری، بیتوجهی و سرزنششدن بیش از اندازه توسط والدین یا مربیان.
- آزار و اذیت شدن در دوران کودکی یا بزرگسالی.
- بیکاری، مشکلات مالی و طلاق.
- حس تنهایی در مدرسه، محل کار یا سایر موقعیتهای اجتماعی.
- استرس و فشار برای رسیدن به خواستهها و اهداف.
- طردشدن یا تبعیض.
- مشکلات روحی مثل افسردگی، اضطراب یا اختلال پس از سانحه (PTSD).
ممکن است فهرست بالا کامل نباشد. اگر کمبود عزت نفس دارید، مراجعه به درمانگر متخصص برای گرفتن راهنمایی بهترین گزینه است.
ارتباط احساسات، افکار و رفتار در مسیر درمان احساس بیارزشی
گاهی اوقات افکار ناخواسته بسیار قوی و آزاردهنده میشوند و فرار از منفیبافی ناممکن به نظر میرسد. در این مواقع صحبت با سایر افراد و آموختن از تجربیات آنها بسیار مفید است.
در این میان دریافت کمک از مشاور متخصص بهترین گزینه است چراکه مشاورهدرمانی بهخوبی الگوهای فکری منفی را تغییر میدهد و با افکار صحیح جایگزین میکند. کمبود عزت نفس یکی از رایجترین دلایلی است که افراد به خاطر آن به دنبال دریافت کمک از فرد متخصص میروند.
یکی از معمولترین روشهای خلاصشدن از افکار آزاردهنده روش رفتاردرمانی شناختی (CBT) است. این روش «استاندارد طلایی» درمان است و باعث میشود افراد ارتباط بین احساسات، افکار و رفتار خود را درک کنند.
همچنین به شما مهارتهای عملی آموزش میدهد تا رفتارهای ناسالمتان را مدیریت کنید. اهداف این روش شامل افزایش افکار مثبت، کاهش رفتارهای ناخواسته و کنترل پاسخهای عاطفی است.
مثلا اگر فکر کنید که در نظر اطرافیان آزاردهنده یا نچسبید، احتمالا از ارتباط با دوستانتان خودداری میکنید و به فردی منزوی تبدیل میشوید و این اصلا خوب نیست.
در روش رفتاردرمانی شناختی، یاد میگیرید که با مشخص کردن علت افکار منفی، رفتار ناشی از آنها را کنترل کنید. اگر از هر نوع جمع و اجتماعی به خاطر حس حقارت، خجالت یا اضطراب فراری هستید، تغییر روش فکرکردن باعث میشود رفتار خود را تغییر دهید.
رفتاردرمانی شناختی همچنین به شما قدرت میدهد از جملات بیشتری برای دادن عزت نفس به خود و تأیید خود استفاده کنید و مثلا بگویید: «من پر از تجربیات زندگی هستم و دیدگاه منحصر به فردی دارم. ایدههای من جالب و راهگشا هستند.»
چگونه عزت نفس خود را افزایش دهیم و بر احساس پوچی غلبه کنیم؟
کیرن سِتیا در کتاب «دشواری زندگی» میگوید: «احساس پوچی بهتنهایی احساسی آزاردهنده است؛ اما به سایر سختیهای زندگی انسان اشاره دارد. کاوش در پوچی، ما را به عشق و فقدان، روایت و امرِ غیرایدئال، تصدیق و توجه میکشاند. ما با خیرهشدن به خلأ یعنی با تأمل دربارهی انقراض انسان در آینده، راهمان را در پوچی پیدا خواهیم کرد. ما عامل بیعدالتی در دنیا هستیم و در پوچی، معنای زندگی را کشف خواهیم کرد. اینکه بگوییم زندگی معنایی دارد، یعنی زندگی پوچ نیست. سؤالی که باید مطرح کنیم، این است: معنای این حرف چیست؟»
هر انسانی ممکن است اشتباه کند و باعث خجالت خود شود. به جای کمالگرایی و مقایسه خود با دیگران، سعی کنید بر آنچه شما را از دیگران متمایز میکند تمرکز کنید.
مقالات پیشنهادی سردبیر
به جای سرکوفت زدن به خود و تخریب عزت نفستان، به این فکر کنید که چگونه میتوانید خود را بهتر کنید. در ادامه چند نکته برای بهبود عزت نفس و غلبه بر احساس بیارزشی را بیان کردهایم.
۱. از گفتن «باید» خودداری کنید
سعی کنید از گفتن جملاتی مثل «باید این کار را بکنم» یا «باید این طور باشم» پرهیز کنید. اگر از خودتان انتظار داشته باشید که «باید» فلان کار را بکنید یا به هدفی خاص برسید، در صورت برآورده نکردن آن انتظار به خودتان احساس منفی خواهید داشت.
افکار دارای کلمه «باید» غالبا اهداف و ارزشهای صحیحی نیستند، بلکه افکاری هستند که احتمالا در دوران کودکی، از جامعه یا به دلیل فشار در زندگیِ تحصیلی یا شغلی آموختهاید.
مثلا اگر معلمتان در کودکی به شما گفته باشد که «باید فقط به حرف من گوش بدهید و خلاقیت کمتری داشته باشید»، احتمالا اکنون باور دارید که تمایل شما به ابراز خلاقانه احساساتتان مضر است و فقط باید فرمانبردار و منطقی باشید.
۲. احساسات خود را بیان کنید
گاهی اوقات احساس اینکه از شما قدردانی نمیشود، عزت نفس شما را کاهش میدهد. هنگام تعامل با دیگران، احساسات و مرزهای خود را بیان کنید. برای خود ارزش قائل باشید، یعنی به ندای درونیتان توجه کنید که به چه چیزهایی علاقهمند هستید و به چه چیز نیاز دارید.
دستاوردهای خود را جشن بگیرید، زمانی که به فاصله و تنهایی نیاز دارید به دیگران اطلاع دهید و درباره خودتان مثبت صحبت کنید.
بسیاری از مردم هنگام گفتوگو برای دیگران بیشتر از خودشان ارزش قائل هستند، چون شاید سعی میکنند از تعارض اجتناب کنند یا به دیگران احساس مهم بودن بدهند.
اگر محترمانه صحبت کردن درمورد خودتان را تمرین کنید، قدم مهمی در افزایش عزت نفستان برداشتهاید. مثلا هنگام گفتوگو با یکی از دوستانتان بگویید: «امروز امتحان سختی داشتم ولی به خودم افتخار میکنم که تمام تلاشم را کردم.»
ممکن است در ابتدا حس عجیبی داشته باشید، مخصوصا که این افکار را با صدای بلند بیان میکنید، اما اینکه بتوانید از بیان دستاوردهای خود لذت ببرید بهمرور به شما کمک میکند کمتر احساس تنهایی کنید و بتوانید نیازخود به تأیید شدن توسط دیگران را کاهش دهید.
۳. درمورد محدودیتهای خود واقعبین باشید
اگر در کاری احساس خستگی و ناتوانی میکنید، انتظار از خودتان را کاهش دهید یا استراحت کنید. اگر برای انجام کاری دشوار آماده نیستید، برای آن وقت بیشتری بگذارید. سعی نکنید به خودتان فشار بیاورید تا در همه زمینههای زندگی به یکباره موفق شوید.
اجازه ندهید داشتن انتظارات غیرواقعبینانه از خودتان باعث ضعیف شدن عزت نفستان شود. بسیاری افراد در هنگام مبارزه با مشکلات زندگی احساس شرمندگی میکنند چراکه نمیتوانند همه آنها را با هم مدیریت کنند.
اگر شما هم حس میکنید این طور هستید، سعی کنید هر بار فقط یک کار را انجام دهید تا به خود فشار وارد نکنید.
مثلا اگر میخواهید هم شروع به تغذیه سالم کنید، هم ورزش روزانه داشته باشید و همزمان دوست دارید صبحها زودتر از خواب بلند شوید، بهتر است همه این کارها را همزمان شروع نکنید. ابتدا با یکی از آنها که حس بهتری به آن دارید شروع کنید مثلا صبح زود بیدارشدن از خواب.
سایر عادتهای خوب را بعدا و یکی یکی اضافه کنید. اینگونه بدون واردکردن فشار به خودتان و درست کردن خاطره بد، به همه هدفهایی که دوست دارید میرسید.
چه وقتی احساس بیارزشی نشانه افسردگی است؟
احساس مداوم و عمیق بیارزش بودن ممکن است از علائم افسردگی باشد. بسیاری از اختلالات افسردگی باعث میشوند فرد احساس تنهایی کند و حس کند برای تعاملات اجتماعی و دریافت حمایت از دیگران ناتوان و بیارزش است.
این احساسات ممکن است به چرخهای تبدیل شوند که باعث بدتر شدن علائم افسردگی شود.
افسردگی یک انتخاب نیست که تغییر طرز فکر بتواند به سرعت آن را از بین ببرد. مانند همه اختلالات خلقی، افسردگی در اثر عوامل مختلفی رخ دهد و نشانه تنبلی یا بیانگیزگی نیست. ژنتیک، تفاوتهای مغزی و عوامل محیطی همگی در ایجاد این بیماری روحی نقش دارند.
برخی علائم افسردگی عبارتاند از:
- احساس بیارزشی و ناامیدی؛
- اضطراب؛
- بیحسی یا بیتفاوتی؛
- لذت نبردن از فعالیتهایی که قبلا از آنها لذت میبردید؛
- کنارهگیری از اجتماع؛
- غم و اندوه عمیق، بیحوصلگی یا بدخلقی؛
- دشواری لبخندزدن، خندیدن یا برقراری ارتباط خوشایند با دیگران؛
- بیحوصلگی در رعایت امور بهداشتی و تفریحی؛
- افکار مربوط به مرگ و خودکشی.
به کسانی که به مدت حداقل دو هفته علائم افسردگی دارند توصیه میشود به دنبال کمک گرفتن از مشاور متخصص بروند، زیرا ممکن است بدون اینکه بدانند در حال زندگی با اختلال افسردگی شدید باشند. پس چه بهتر که برای بهبود زندگی خود هرچه سریعتر اقدام کنید.
کلام آخر
در این مقاله یاد گرفتیم که احساس بیارزشی و پوچی ارتباط مستقیمی با کمبود عزتنفس در فرد دارد، به دلایل اصلی کمبود عزت نفس پرداختیم و راهحلهایی برای بهبود آن معرفی کردیم.
اندکی درمورد افسردگی صحبت کردیم و آموختیم که احساس بیارزشی و نبود عزت نفس ممکن است نشانهای از افسردگی در فرد باشد. پیشنهاد میکنیم برای تقویت عزت نفس خود به درمانگر مراجعه کنید. درمانگر از شما سؤالاتی میپرسد و به بهبود شما کمک میکند. برای مطالعه بیشتر کلیک کنید.
همچنین ممکن است برای درمان دارویی به متخصصی دیگر ارجاع داده شوید. مطالعه نیز یکی از روشهای مفید و اثربخش برای افزایش آگاهی و بهبود کیفیت زندگی است، بهویژه وقتی کتابهای مناسب را برای مطالعه انتخاب کنیم.
پیشنهاد میکنیم این سه کتاب عالی را که با موضوع انگیزه و هدفگذاری و احساس پوچی مرتبطاند، در فهرست مطالعه خود قرار دهید.
امیدواریم که این مقاله به سؤالاتتان درمورد دلایل احساس پوچی و بیارزشی پاسخ داده باشد. اگر از اطرافیان کسی را میشناسید که از حس پوچی و بیارزشی شکایت میکند یا در او نشانههای کمبود عزت نفس یا افسردگی را میبینید، خوب است این مقاله را در اختیار او نیز قرار دهید.
دشواری زندگی |
چرا تابهحال کسی اینها را به من نگفته بود؟ |
قهرمان در مأموریت |