باشگاه قتل پنجشنبه

The Thursday Murder Club

نویسنده:
مترجم:

انتشار میلادی 2020
انتشار شمسی 1402
شابک 978-6222541347
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
تعداد صفحه
سری چاپ

۳۳۵,۰۰۰ تومان

جملات معروف از کتاب باشگاه قتل پنجشنبه

  • اگر آدم هر از گاهی گریه نکند، کارش به جایی می‌کشد که همیشه گریه خواهد کرد.
  • همیشه نگاه‌تان به جایی باشد که خبری نیست، چون خبرها همان جاست.
  • او آن‌قدری پیر بود که بداند شاید دیگر اصلاً دوباره‌ای در کار نباشد.
  • آدم‌هایی که حس شوخ‌طبعی ندارند هرگز شما را به خاطر شوخ‌بودن‌تان نمی‌بخشند.
  • فکر کنم اگر مهارت خاصی داشته باشم این است که اغلب نادیده گرفته می‌شوم.
  • آدم کشتن آسان است. معمولاً قسمت سختش پنهان‌کردن جسد است؛
  • عالی است که سریع‌ترین دونده باشید، ولی نه وقتی که دارید در مسیر اشتباه می‌دوید.
  • قبل از هر چیز، او قرار است شخصی دلگرم‌کننده در دنیایی وحشتناک باشد.
  • کسی که عمیقاً در خودش رفته تا به چیزهایی دسترسی پیدا کند که اصلاً نمی‌دانسته آن‌جاست.
  • در زندگی باید یاد گرفت به روزهای خوب اهمیت داد. باید آن‌ها را در جیب گذاشت و با خود این‌ور و آن‌ور برد.
  • همیشه یک چیزی هست، نه؟ همهٔ ما یک حکایت غم‌انگیز داریم، ولی همه که راه نمی‌افتیم این‌ور و آن‌ور آدم بکُشیم.
  • هرچه می‌خواهند در مورد التیام با گذر زمان بگویند، بعضی چیزها در زندگی صرفاً خراب می‌شوند و هیچ‌وقت هم درست نمی‌شوند.
  • الیزابت مثل معلم‌هایی به دانا نگاه می‌کند که تمام سال آدم را به وحشت می‌اندازند ولی بعد نمرهٔ ۲۰ می‌دهند و آخر سال، موقع رفتن دانش‌آموزها، گریه می‌کنند.
  • بعد از یک سنی دیگر تقریباً می‌توانید هر کاری را که دوست دارید انجام دهید. هیچ‌کس شما را دعوا نمی‌کند، البته به جز دکترها و بچه‌های‌تان.
  • وقتی روباه‌ها گشت شبانه‌شان را تمام می‌کنند و پرنده‌ها حضورغیاب‌شان را شروع می‌کنند، اولین کتری سوت می‌زند و چراغ‌های کم‌نور کم‌کم پشت پنجره‌های پرده‌دار پدیدار می‌شوند.
  • «بعضی از آدم‌ها بچه‌هاشون رو بیشتر از همسرشون دوست دارن و بعضی از آدم‌ها همسرشون رو بیشتر از بچه‌هاشون دوست دارن. و هیچ کس اصلاً نمی‌تونه به هیچ کدوم از این‌ها اقرار کنه.»

متن پشت جلد کتاب

باشگاه قتل پنجشنبه؛ درست خواندید، باشگاه قتل پنجشنبه.
فقط یک نویسنده‌ی خلاق مثل ریچارد آزمن می‌تواند با تعدادی پیر‎وپاتالِ از‎کارافتاده، رمان جنایی‎ای بنویسد و اسمش را بگذارد باشگاه قتل پنجشنبه. خودش در جایی توضیح داده بود برای اینکه این رمان را بنویسد، فقط یک ایده‌ی خشک‌وخالی داشته و حسابی می‌ترسیده نتواند به یک اثر خواندنی تبدیلش کند، اما نتیجه‌ی تلاش چند ماهه‎اش، یعنی همین رمانِ باشگاه قتل پنجشنبه، کتابی از کار درآمده که وقتی آن را می‌خوانید ناچار پیش خودتان می‌گویید: «ارزشش را داشت. کی فکرش را می‌کرد چند آدم پابه‌سن‎گذاشته بتوانند همچین داستان جنایی درخشانی خلق کنند!»
این رمان شگفت‌انگیز از آن کتاب‌هایی است که لذت خواندنش تا مدت‌ها همراه‎تان خواهد ماند. در روند پیشرفت وقایع داستان با چیزهایی آشنا می‌شوید که لنگه‌اش را در هیچ داستان جنایی دیگری ندیده‌اید. ریچارد آزمن برای‎تان یک سورپرایزِ واقعی دارد.

چهار دوست عجیب در دهکده‌‌ای آرام وخلوت، هر پنجشنبه دور هم جمع می‌شوند تا با هم درباره‌ی پرونده‌های جناییِ حل‌نشده صحبت کنند. باشگاه قتل پنجشنبه اسم این دورهمی‌ها می‌شود. الیزابت (مأمور مخفی بازنشسته)، جویس (پرستار بازنشسته)، ابراهیم (روانپزشک بازنشسته) و ران (رئیس بازنشسته‌ی اتحادیه) که همگی بالای هفتاد سال سن دارند اعضای این باشگاه هستند. این ماجرا ادامه دارد تا اینکه در دهکده‌ی خود آن‌ها کسی به قتل می‌رسد و بعد قتل دیگری رخ می‌دهد. اعضای این باشگاهْ تخصص و انرژی‌شان را به کار می‌گیرند تا به دو بازرس جوان به نام‌های دانا و کریس در به‎دام‌انداختن قاتل کمک کنند.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “باشگاه قتل پنجشنبه”