تو

You

نویسنده:
مترجم:

انتشار میلادی 2020
انتشار شمسی 1399
شابک 9786222540166
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
تعداد صفحه 368
سری چاپ

۳۴۵,۰۰۰ تومان

جملات مهم از کتاب تو

  • ما برای نوجوان‌بودن زیادی پیریم.
  • فهمیدن اینکه چی شادت می‌کنه خودش یه‌جور ماجراجوییه.
  • «تو نمی‌تونی کسی رو که نمی‌خواد نجات پیدا کنه نجات بدی.»
  • بیشترِ مردمِ این جهان از چیزی که هستند احساسِ گناه می‌کنند.
  • چگونه است که خشم من نسبت‌به تو همیشه به عشق تبدیل می‌شود؟
  • اگر ده ثانیه به چشمانِ کسی نگاه کنید، یا او را می‌ترسانید یا دلش را می‌برید.
  • افرادی که در انتهای نظامِ سلسله‌مراتبی قرار دارند تشنهٔ ارتباط با افرادِ دیگر می‌شوند.
  • مهم نیست من چه‌کار می‌کنم یا چقدر سخت تلاش می‌کنم که همیشه کارهایم به اینجا ختم می‌شوند؛ همیشه توسط شخصی که بیشتر دارد و بیشتر می‌داند گیر می‌افتم.
  • توی «انزواگرا» با انگشتان بی‌ملاحظه‌ات کاملاً کتاب‌های من را، قلب من را، و «زندگی‌ام» را خراب می‌کنی.
  • من نمی‌توانم جلوی خودم را بگیرم و برای این بچه ناراحت نباشم. دنیا او را ناکام گذاشت و او را برای بزرگ‌سالی آماده نکرد.
  • «خوشبختی یعنی ایمان داشته باشی که قرار است خوشبخت شوی. خوشبختی امید است.»
  • چقدر حیف است که آدم از چیزی که ندارد آن‌قدر برآشفته باشد که چیزهایی را که دارد اصلاً به حساب نیاورد.
  • اگر جایی در دنیا وجود داشته باشد که شما بتوانید بدون هیچ مزاحمی آرامش پیدا کنید، آنجا مدرسه است.
  • هیچ تعجبی ندارد که رفته است سراغ روان‌شناسی. او باید برای متوقف‌کردن اختلالات رفتاری و دوری از افکارِ منحرفِ خودش راهی پیدا می‌کرد.
  • من از آن آدم‌های عوضیِ دل‌رحم نیستم که هیچ‌وقت جرئتِ در لحظه زندگی کردن را ندارند. من برای زندگی زندگی می‌کنم.
  • کارکردن با این گوشی دیگر کافی است. این دستگاه تو را می‌کُشد، نفست را هدر می‌دهد و انگشتانت را فلج می‌کند.
  • تو فکر می‌کنی تا وقتی کمبودهای عاطفی‌ات را کنار نگذاری، نمی‌توانی عشق داشته باشی. اما شاید تا وقتی عاشق نشوی، نتوانی کمبودهای عاطفی‌ات را کنار بگذاری.
  • همه می‌خواهند همه‌چیز را همین حالا به دست بیاورند، اما تو «با آن دست‌های کوچکت» می‌توانی صبر کنی.
  • عوضی‌ها همیشه وقتی جهان نظمِ خودش را بازمی‌یابد و مجبورند بابت کارهای بزدلانه، پر از تظاهر و بدون عشقِ خود جواب پس بدهند، آشفته می‌شوند.
  • هوا سرد است و پاهای من زق‌زق می‌کنند و از اینکه هر روز در جنگل بدوم خسته‌ام. اما چیزی درمورد دویدن وجود دارد که من با آن موافقم: به‌شدت اعتیادآور است.

متن پشت جلد کتاب تو

برای عشق حاضرید چه کنید؟ برای کتابفروش باهوشی که در مسیر زندگی‎اش به دختری می‌رسد که آرزوی نویسندگی در سر دارد، جواب کاملاً روشن است: هر کاری.

گوئینویر بک که استادیارِ دانشگاه است و روی پایان‌نامه‌اش کار می‌کند گذرش به کتابفروشی وست ویلیج می‌خورد، جایی که جو گلدبرگ کار می‌کند. همان نگاه اول کافی‎ست تا جو بفهد بک همه‌ی آن چیزی است که در زندگی‌اش می‌خواسته: دختری شاد، سرسخت، با نگاهی نافذ و لبخندی جذاب. جست‎وجویی ساده در شبکه‌های اجتماعی به جو کمک می‌کند بک را به‌خوبی بشناسد و هوشی که برای نفوذ در دنیای مجازی به‌کار می‌برد او را به بک نزدیک می‌کند. به زودی بک هم احساس می‌کند جو را مخصوص او ساخته‌اند…
ـ رمانی روان‌شناختی با داستانی عاشقانه برای علاقه‌مندان به رمان‌های دختر گمشده و روانی آمریکایی.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “تو”