از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم!
I Want to Die But I Want to Eat Tteokbokki
نویسنده: بک سههی
مترجم: آرزو شنطیائی
انتشار میلادی | 2018 |
---|---|
انتشار شمسی | 1403 |
شابک | |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | |
سری چاپ | 1 |
۱۵۹,۰۰۰ تومان
نویسنده: بک سههی
مترجم: آرزو شنطیائی
انتشار میلادی | 2018 |
---|---|
انتشار شمسی | 1403 |
شابک | |
نوع جلد | شومیز |
قطع | رقعی |
تعداد صفحه | |
سری چاپ | 1 |
۱۵۹,۰۰۰ تومان
کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم، یکی از رمانهای تاثیرگذار کرهای است که بک سهی آن را نوشته است. این کتاب در رابطه با تجربیات شخصی نویسنده از افسردگی، اضطراب و مشکلات روحی او است که خواننده را به سفری عاطفی میبرد. او قصد دارد نشان دهد که با برخی از لذتهای کوچک میتوان از ناامیدی عبور کرد.
این رمان کرهای، به تضادهای عاطفی انسان اشاره میکند. مثلا فردی که از زندگی بسیار خسته و بیحوصله است اما نسبت به لذتهای کوچک مثل خوردن دوکبوکی مشتاق است. نویسنده توانسته با پذیرش احساسات منفی خود و یافتن معنا در اتفاقات کوچک، از افسردگی نجات پیدا کند.
کتاب گفتگوی صمیمانه بین یک فرد افسرده با روانپزشک را بیان میکند و با پرسش و پاسخهای جالب، حوصله مخاطب سر نمیرود. تجربیات گفته شده داخل کتاب مشابه با تجربههای افراد در زندگیهای امروزی است و باعث ایجاد حس همدلی در خواننده کتاب میشود.
افرادی که دچار خستگی، افسردگی و ناامیدی هستند، با مطالعه این کتاب میتوانند از لحظات سخت خود گذر کنند. همچنین پذیرش احساسات منفی خود را بوجود بیآورند و حال روحی خود را بهبود دهند. علاقمندان به این کتاب میتوانند کتاب “چرا تا به حال کسی اینها را به من نگفته بود؟” را نیز مطالعه کنند.
روانپزشک: چطور میتونم کمکتون کنم؟
من نمیدونم گمونم…. چطور بگم…. گمونم افسردهم. لازمه وارد جزئیات شم؟
بک سه هی یک مدیر جوان و موفق رسانههای اجتماعی در یک مؤسسهی انتشاراتی است که به علت -اسمش را چه بگذاریم؟ افسردگی؟- به دیدن یک روان درمانگر میرود.
او مدام احساس بیارزشی، اضطراب و شک و تردید کرده و دیگران را هم به شدت قضاوت میکند. او احساسات خود را هوشمندانه در محل کار و در مواجهه با دوستانش پنهان کرده و به آرامشی تظاهر میکند که در زندگیاش به دنبال آن است!
این تلاش طاقتفرسا برای ظاهرسازی او را از ایجاد روابط عمیق باز میدارد؛ اما اگر او تا این حد ناامید است، چرا همیشه هوس میکند غذای خیابانی مورد علاقهاش -دوک بوکی- بخورد؟! آیا زندگی همین است؟
بک دیالوگهایش با روان درمانگر را در یک دورهی دوازده هفتهای ضبط و یادداشت کرده و با این کار به تفکیک حلقهی بازخورد، رفتارهای عجولانه و آزاردهندهای میپردازد که او را در چرخهای از خودآزاری و خاطراتش به دام میاندازند.
کتاب «راهنمای از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوک بوکی بخورم!»، کتابی است که باید در زمان ناامیدی سراغش رفت. مطالب این کتاب برای هر که در ناامیدی روزمرهی خود احساس تنهایی یا بیتوجهی کرده، جذاب خواهد بود.
خودکاوی همیشه برایم سخت است؛ مخصوصاً وقتی با احساسات منفی دست و پنجه نرم میکنم. چطور بگویم…. آخر وقتی میدانم روی یک تکه زباله پا گذاشته ام، چرا باید آن را از زمین بردارم و از نزدیک نگاهش کنم تا بیشتر مطمئن شوم که زباله است؟!
آرزو دارم راهی پیدا کنم تا کمتر در بدیها گیر کرده و بیشتر خوبیها را ببینم. می خواهم باز هم اشتباه کنم، شکست بخورم و مسیرهایی نو برای پیمودن بیابم. میخواهم از امواج هیجانات درونم لذت ببرم و به آنها به چشم ضرب آهنگ زندگی نگاه کنم. میخواهم در دل ظلمت، آن قدر پیش بروم تا کورسویی از نور بیابم و مدتها زیر چتر آن زندگی کنم. امیدوارم روزی به آرزویم برسم.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.