دربست؛ پنجاه‌وهشت روایت کوتاه از خیابان‌های قاهره در آستانه‌ی انقلاب

تاکسی؛ حوادیث المشاویر

نویسنده:
مترجم:

انتشار میلادی 2006
انتشار شمسی 1400
شابک 9786222540302
نوع جلد شومیز
قطع رقعی
تعداد صفحه 203
سری چاپ

۷۲,۰۰۰ تومان

الان موجودی نداریم

«ستاره‎ی ادبی جدید در جهان عرب»
_ دویچه‌وله

مریم مقدس درحالی‌که مسیح را در آغوش داشت، برای دیدن دِیری، از آسمان به‌سوی زمین فرود آمد. کشیشان و پدران روحانی، با شکوه و افتخار بسیار برای استقبال از او به صف ایستادند. هریک تحفه‌ای آورده بودند، از اشعار و مدیحه گرفته تا کتاب‌های نفیس و شمایل قدیسان. دراین‌میان راهبی بود ساده‌دل. نه در علم و درس هم‌پای بزرگانِ زمانه بود و نه از نسل و خانواده‌ای اصیل. پدر و مادرش مردمان ساده‌ای بودند که کارشان اجرای نمایش‌های عامیانه در سیرک بود. وقتی نوبت به راهب بی‌نوا رسید، سایر کشیشان برای حفظ آبرو و منزلتِ دیر خواستند مراسم تکریم و خوشامدگویی را تمام کنند تا مبادا این راهبِ دون‌پایه با اَعمال خود مایه‌ی ریختن آبروی ایشان شود. اما این راهب ساده‌دل نیز می‌خواست عرض ارادتی به محضر مریم مقدس و فرزندش کرده باشد. پس پیش رفت و در مقابل نگاه‌های تحقیرآمیز هم‌قطارانش، چند نارنج از جیب‌هایش بیرون آورد و همان‌طور که از پدر و مادرش آموخته بود، آن‌ها را یکی پس‌از دیگری به هوا پرتاب کرد و مجدداً گرفت! تحفه‌ی راهب برای مریم عذرا و مسیح همین نمایش عامیانه بود.
در آن لحظه، مسیح در آغوش مریم شروع به خندیدن کرد. دست‌هایش را از شادمانی به هم می‌زد و حرکات راهب را می‌نگریست. آنگاه مریم مقدس دست‌های خود را به‌سوی راهب پیش برد تا مسیح را برای چند دقیقه به آغوش او بسپارد.

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دربست؛ پنجاه‌وهشت روایت کوتاه از خیابان‌های قاهره در آستانه‌ی انقلاب”