کودکان درونگرا اغلب با کودکان خجالتی اشتباه گرفته میشوند، اما این دو با هم فرق دارند. ممکن است والدین متوجه شوند که کودکشان بهاندازهی اکثر بچهها اجتماعی نیست. شاید کودکشان ترجیح میدهد وقتش را تنهایی صرف مطالعه یا فعالیتهای فردی دیگر کند و اشتیاقی برای همراهی سایر بچهها نداشته باشد. این والدین، که کودکی سازگار میخواهند، نکاتی را به کار میبرند که به کودکان خجالتی کمک میکند معاشرتیتر شوند، اما قرار نیست ماهیت کودکان درونگرا را تغییر دهند. اگر فکر میکنید کودکتان درونگراست، بهترین راههای کمک به او چیست؟ در مقاله درونگرایی کودکان با ما همراه باشید.
جن گرانمن در کتاب «زندگیهای پنهان درونگرایان» مینویسد: دیری است که مردم درونگرایان را درست درک نکردهاند. شاید ما همانهایی بودهایم که در کودکی چون بسیار «متفاوت» بودیم در زمین بازی اذیتمان کردهاند. شاید نظرهای فوقالعادهای داریم، اما اعتمادبهنفس نداریم تا آنها را به زبان بیاوریم. به ما گفتهاند که خیلی آرام، خیلی حساس یا خیلی خجالتی هستیم. وقتی میگوییم امشب خانه میمانیم، نگاههای دردناکی از دوستانمان میگوید که ما ایرادی داریم. زمزمههای بزرگسالان دوران کودکیمان به ما میگفت که بسیار نابسامانیم.
آنچه در این مقاله میخوانید
هفت ویژگی مشترک کودکان درونگرا
۱. کودکان درونگرا زندگی درونی عمیق و زندهای دارند
جهان درونی و خصوصی افکار و هیجانات این کودکان برای آنها بسیار زنده است. آنها بهجای آنکه همیشه دنبال تأیید یا کمک دیگران باشند، در گرفتن تصمیم به دنیای درون و ایدههای خودشان متکیاند. در باغ خصوصیشان، بهدور از دنیای مادی، بر احساسات و افکار پیچیده و بغرنج خود تمرکز میکنند و راهحلی برایشان پیدا میکنند.
کودکان درونگرا، بهدلیل داشتن این دنیای درونی، تنهایی و بازیهای خیالی را دوست دارند. اغلب، آنها را میبینید که تنها در اتاقشان یا محلی دور از انظار مشغول کارهایی مثل مطالعه، طراحی یا بازی با رایانهاند. بااینحال، این دنیای عمیق درونی گاهی احساس جداماندن از سایر کودکان را به آنها میدهد.
ممکن است برچسب «عجیب» به این بچهها بزنند؛ چون دوستان خیالی دارند یا میخواهند تنها باشند، مثلاً میخواهند در زنگ تفریح با خودشان وقت بگذرانند. به همین دلیل، پدر و مادرها باید به کودکان درونگرا کمک کنند تا متوجه شوند که درونگراییشان درواقع یکی از نقاط قوتشان است.
۲. آنها کنجکاو و مشغول جنبههای عمیقتر زندگیاند
جن گرانمن در کتاب «زندگیهای پنهان درونگرایان» مینویسد: وقتی از درونگرایان میپرسید در کودکی چگونه بودند، بهوضوح درمییابید که درونگرایی چیزی است که از سنین خیلی کم خود را نشان میدهد. نیکول دختربچهای بود که کسی از بودنش در اتاق خبردار نمیشد، چون خیلی ساکت بود. او میگوید: «تقریباً همیشه تنهایی بازی میکردم. هیچوقت به فکر دوست پیداکردن و اینجور چیزها نبودم!» حتی وقتی بچه بود، والدینش میتوانستند او را با چند اسباببازی روی یک پتو بگذارند و بروند پی کارشان. میگوید: زمانی که برمیگشتند «هنوز آروم توی همون نقطه بودم و تنهایی بازی میکردم.»
لوری که پنجاهساله است میگوید هنوز همانطور است که وقتی بچه بود. به من میگوید: «از تنهاییم راضی بودم، حتی بیشتر اوقات، اینطوری خوشحالتر بودم. میدونستم که متفاوتم؛ هنوز هم هستم. عاشق تنهایی بودم.» ممکن است بچههای درونگرا ساکت باشند، اما کنجکاوی زیادی دربارهی جهان دارند. اغلب، سؤالات مهمی دربارهی طرز کار همهچیز، دلیل شرایط موجود یا معنای واقعی برخی چیزها میپرسند.
ممکن است، با مهارتهای حل مسئله و خلاقیتشان، بزرگترها را غافلگیر کنند و نشان دهند که عقلشان بیشتر از سنشان است. بسیاری از کودکان درونگرا، حتی در سنین پایین، این توانایی را دارند که از خودشان رها شوند و دربارهی رفتارشان تأمل کنند؛ کاری که همهی کودکان انجام نمیدهند.
۳. ابتدا مشاهده و سپس عمل میکنند
کودکان درونگرا اغلب در حاشیهی گروهها یا جمعیتها میمانند، درست مثل کاری که بزرگسالان درونگرا در مهمانیهای بزرگ میکنند. شاید به نظر برسد که خجالت میکشند به دیگران ملحق شوند، اما همیشه دلیلش این نیست که میترسند.
درونگراها، حتی بزرگسالان، دوست دارند پیش از عملکردن، به همهچیز فکر کنند، بهویژه در موقعیتهای اجتماعی. کودکان درونگرا ممکن است در خانه، که احساس راحتی و امنیت دارند، آزادانه حرف بزنند و خوشصبحت، بانمک و بازیگوش باشند.
۴. برمبنای ارزشهایشان تصمیم میگیرند، نه براساس آنچه رایج است
کودکان درونگرا اغلب فکر و احساس عمیقی دارند. این بدانمعناست که معمولاً براساس ایدهها و ارزشهای خودشان تصمیم میگیرند، نهفقط به این دلیل که چیزی رایج است. ممکن است به روش خودشان کارهایشان را انجام دهند. موسیقی، لباس، برنامههای تلویزیونی و سرگرمیهایی را انتخاب میکنند که واقعاً دوست دارند، نه چیزی که از نظر دیگران جالب است.
این رفتار شاید گاهی آنها را از سایر کودکان متمایز کند، اما رفتار خوبی است؛ چون بدانمعناست که آنها کمتر کورکورانه از دیگران پیروی میکنند. آنها فقط بهدلیل همرنگ جماعت شدن کاری نمیکنند.
۵. طول میکشد تا شخصیت واقعیشان نمایان شود
درست مثل بزرگسالان درونگرا، کودکان درونگرا شخصیت اصلیشان را فوراً نشان نمیدهند. وقتی با کسی آشنا میشوند، ممکن است اوایل ساکت و گوشهگیر باشند. اما، وقتی احساس راحتی بیشتری با آن شخص کنند، کمکم خودشان را بیشتر نمایان میکنند. آنها دوست دارند گفتوگوهای معنادار داشته باشند تا خودشان یا دیگران را بهتر بشناسند. به شناختن عمقی افراد علاقهمندند. اغلب سعی میکنند دلیل کارهای دیگران را درک کنند.
بچههای درونگرا معمولاً شنوندههای خوبیاند. به حرفهای دیگران توجه میکنند و آنها را به خاطر میسپارند. بااینحال، ممکن است گفتوگوهای کوچک را دوست نداشته باشند و، اگر موضوع بحث توجهشان را جلب نکند، علاقهشان را از دست بدهند.
ممکن است بهآرامی صحبت کنند و برای پیداکردن واژههای مناسب تعلل کنند و، اگر کسی حرفشان را قطع کند، دست از حرفزدن بکشند. شاید، هنگام صحبتکردن، جای دیگر را نگاه کنند؛ چون دارند فکر میکنند، اما هنگام گوشدادن، تماس چشمی برقرار کنند.
۶. ممکن است در محیطهای گروهی، مثل مدرسه و مهد کودک، دشواری داشته باشند
در سالهای اخیر، بهویژه در کشورهای غربی، معاشرتی و جسوربودن اغلب بهترین رفتارها تلقی میشود. اغلب کسانی را تحسین میکنیم که اهل معاشرتاند و بر محبوببودن و بهدستآوردن چیزهایی تمرکز میکنیم که دیگران میبینند، بهجای ارزشنهادن به تفکر در سکوت و انتخابهای دقیق.
این اولویتدادن به برونگرایی در همهی محلهایی که کودکان درونگرا میروند وجود دارد، از مهد کودک و پیشدبستانی گرفته تا دانشگاه. امروز، بچهها رفتهرفته در سنین کمتر به مهد کودک و پیشدبستانی میروند. وقتی مدرسه را شروع میکنند، شاید شش تا هفت ساعت در روز، با سی کودک دیگر در کلاسِ درس وقت بگذرانند و همواره در حال کارهای گروهی و معاشرت باشند. این محیطها برای کودکان درونگرا چالشبرانگیز است.
ممکن است در سنین پایین، در منزل یا گروههای کوچک، عملکرد بهتری داشته باشند و بهتدریج، با بالارفتن سنشان، احساس راحتی بیشتری در گروههای بزرگتر داشته باشند.
۷. طرز معاشرت بچههای درونگرا با بچههای برونگرا فرق میکند
کودکان درونگرا معمولاً در دوستی دنبال گفتوگوهای عمیقاند. پس، شاید فقط یکیدو دوست نزدیک داشته باشند و دیگران از نظر آنها فقط آشنا باشند.کودکان درونگرا، بهاندازهی کودکان برونگرا، وقت زیادی را با دوستان سپری نمیکنند و برای تمدید انرژی به مدتی تنهایی نیاز دارند.
اگر کودک درونگرا کنترلش را از دست بدهد، ناراحت به نظر برسد یا مشکل خوابیدن داشته باشد، شاید به این دلیل باشد که بیشازحد تحریک شده است. این مانند خماری درونگرایان است و برای کودکان نیز اتفاق میافتد.
اگر برونگرا هستید، شاید برایتان عجیب باشد که فرزند درونگرایتان بعد از رویدادهای اجتماعی به تنهابودن نیاز دارد. اما به یاد داشته باشید، درحالیکه وقتگذرانی با دیگران به برونگراها انرژی میدهد، کودکان درونگرا پس از اتفاقاتی مثل مهمانی تولد، دورهمیهای کودکان برای بازیکردن یا حتی یک روز عادی در مدرسه به کمی سکوت نیاز دارند.
درونگرایی را درک کنید
اولین کاری که باید انجام دهید این است که مطمئن شوید معنای درونگرایی را درک میکنید. درک چیستی درونگرایی تأثیر بسزایی در نحوهی درک درونگرایان از سوی والدین دارد. شاید بد نباشد برخی از خصوصیات رایجتر درونگرایان را بدانید تا کمکتان کند متوجه این موضوع بشوید که برخی از خصوصیاتی که فرزندتان نشان میدهد برای درونگرایان کاملاً طبیعیاند و جایی برای نگرانی وجود ندارد.
برای مثال، ممکن است کودک شما ترجیح دهد زمانی را تنهایی در اتاقش با درِ بسته سپری کند و احساساتش را بهراحتی با شما در میان نگذارد.
مردم اغلب نگراناند کودکی که وقتش را تنهایی سپری میکند و دربارهی احساساتش صحبت نمیکند مبادا به نوعی پریشانی هیجانی همچون افسردگی مبتلا باشد. درست است که این نوع رفتارها ممکن است علامت افسردگی باشند، اما درخصوص این کودکان چیزی که دنبالش میگردیم تغییر در الگوهای رفتاری است.
درونگرایی واکنش به تأثیرات بیرونی نیست، بلکه یکی از خصوصیات شخصیتی است. به بیانی دیگر، کودکان خوشمشرب و پرشوری که ساکت و منزوی میشوند ناگهان درونگرا نشدهاند. احتمالاً نگرانی دربارهی سلامت هیجانی است که بسیاری از والدین (و معلمها) را بر آن میدارد تا بچههای درونگرا را وادار کنند بیشتر دربارهی خودشان حرف بزنند و با کودکان دیگر معاشرت کنند.
تهیهی فهرستی از خصوصیات درونگراها نقطهی شروع خوبی برای رسیدن به درک درونگرایی است، اما فقط راهی برای رسیدن به ایدهای ابتدایی است. چیزی که میخواهیم درک عمیق معنای درونگرایی است. تصویری کامل از فرد درونگرا کمک زیادی به ما میکند.
وقتی جزئیات رفتار و تعامل اجتماعی، هیجانات و بیان کلامی آنها را میخوانید، درک بهتری از مفهوم درونگرایی به دست میآورید و بهتر میفهمید که چطور میتوانید بهترین والد کودک درونگرا باشید.
به ترجیحات کودکتان احترام بگذارید
پس از درک بهتر چیستی درونگرایی، بهتر خواهید توانست ترجیحات فرزندتان را تشخیص دهید و پس از تشخیص ترجیحات او، لازم است به آن ترجیحات احترام بگذارید.
برای مثال، درونگرایان معمولاً دوستان کمی دارند (و نیاز دارند). اگر ببینید که کودکتان فقط یکیدو دوست دارد، درحالیکه میبینید بچههای دیگر پنجشش دوست دارند، ممکن است رفتهرفته نگران شوید که کودکتان مشکل معاشرتکردن دارد. شاید احساس کنید که باید او را ترغیب کنید که دوستان بیشتری پیدا کند.
شاید ترتیب چند قرار برای جمعشدن بچهها و بازیکردن آنها را بدهید و هربار چند بچه را دعوت کنید. حتی شاید سعی کنید با فرزندتان صحبت کنید تا بفهمید که چه «مشکلی» دارد. اگر درک کنید که درونگرایان از همین یکیدو دوستشان راضیاند و فقدان گروه بزرگ دوستان لزوماً نشانهی مشکل در معاشرتکردن با دیگران نیست، با ترجیحات فرزندتان دربارهی دوستی راحتتر کنار میآیید.
فرزندتان را بپذیرید
پذیرفتن فرزندتان، همانطور که هست، به او نشان میدهد که دوستش دارید. به این فکر کنید که فرزندتان از واکنشهای شما به رفتارش چه احساسی دارد. شما بهترینها را برای کودکتان میخواهید. پس، اگر میبینید که کودکتان، بیش از آنچه مناسب است، سرش در لاک خودش است، طبیعی است که احساس کنید باید او را به داشتن دوستان بیشتر و صرف وقت بیشتر با دوستانش ترغیب کنید.
بااینحال، اگر کاری کنید که او احساس کند رفتارش بهنوعی عادی نیست و آن را مشکل میدانید، طوری برای او ترجمه خواهد شد که واقعاً او را نمیخواهید. کمکم به این باور میرسد که ایراد دارد و احساس میکند بهدلیل این نقص او را دوست ندارید. در غیر این صورت، چرا میخواهید کسی باشد که نیست؟
باید به خاطر داشته باشید که کودکان بااستعداد از نظر هیجانی حساساند. پس، احساسشان شاید همیشه همان احساس ما دربارهی آنها نباشد. ما آنها را دوست داریم، اما وقتی سعی میکنیم تغییرشان دهیم، شاید این طور به نظرشان برسد که آنها را نمیپسندیم و تفسیر آنها از رفتار ما این باشد که دوستشان نداریم. ما باید فرزندانمان را دوست داشته باشیم و نیز آنها را بپسندیم.
از کودکتان حمایت کنید
وقتی ماهیت درونگرای کودکتان را درک میکنید، ممکن است متوجه شوید که دیگران بهترین کارها را برای کودک شما نمیکنند. برای مثال، ممکن است معلم فرزندتان به شما بگوید که او در معاشرتکردن مشکل دارد؛ چون از کارکردن با سایر دانشآموزان در فعالیتهای گروهی لذت نمیبرد. ممکن است کودکتان را ترغیب کند که با اشتیاق بیشتری در این فعالیتها مشارکت کند. این موقعیت دشواری است؛ زیرا کار گروهی به بخشی جداییناپذیر از آموزش تبدیل شده است.
شما حتماً میخواهید از فرزندتان حمایت کنید، اما نمیخواهید معلمش را متقاعد کنید که او را از کار گروهی معاف کند. میخواهید به معلم کمک کنید تا به این درک برسد که فرزندتان مثل سایر بچهها از فعالیتهای گروهی لذت نمیبرد. میتوانید آزمون رایگان شخصیت برای کودکانتان اجرا کنید که ایدهی بهتری از شخصیت آنها، ازجمله درونگرابودنشان، به شما بدهد. این کار کمکتان میکند با معلم او دربارهی رفتارش صحبت کنید. حتی ممکن است معلم را ترغیب کنید یکی از چندین آزمون برخط شخصیتی مایرزـ بریگز را اجرا کند.
خلاصهی کلام درونگرایی کودکان
اگر کودکتان درونگراست، بهترین راه این است که به خلقوخوی ساکت او احترام بگذارید. به او کمک کنید تا درک کند که چرا بعد از حضور در کنار مردم، احساس خستگی یا بدخلقی میکند.
به او بیاموزید ایرادی ندارد اگر تنهایی وقت بگذراند و کمکش کنید تا نقاط قوت درونگرایی را ببیند. مهمتر از همه، هرگز کاری نکنید که احساس کند درونگرایی نوعی ایراد است. پذیرش بچههای «ساکت» به آنها اعتمادبهنفس لازم در این دنیای پرهیاهو را میدهد.
در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر سایت Introvertdear مقاله رو بررسی بفرمایید.